فصلنامه کار آفرینی پول و ایده

در این محل میخواهیم پول و ایده ها را مبادله کنیم، لطفا از دوستان خود که تجربه کارآفرینی دارند دعوت کنید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کارآفرینی» ثبت شده است

پنج دلیل ورشکستگی نوپاها - بخش دوم

دلیل دوم – شکست خوردن مدل کسب‌وکار:
 با بررسی تجارب نوپاها می‌توان دریافت که یکی از شایع‌ترین دلایل ورشکستگی نوپاها در سطح جهانی این است که کارآفرینان چگونگی جذب مشتری را آسان می‌دانند و در مورد آن بیش‌ازحد خوشبین‌اند. آن‌ها فکر می‌کنند که چون وب‌گاه یا محصول جذابی می‌سازند، مشتریان خودشان به سمت آن‌ها هجوم می‌آورند. این امر ممکن است در مورد چندین مشتری نخست درست باشد اما بعد از مدت کوتاهی، جذب کردن مشتریان بسیار سنگین و پرهزینه خواهد بود و در بسیاری از موارد هزینه جذب یک مشتری (CAC) از ارزش چرخه عمر مشتری (LTV) بسیار بیشتر خواهد بود. منظور از ارزش چرخه عمر مشتری میزان سود خالصی است که مشتری در کل دوره ارتباط آینده‌اش با کسب‌وکار برای کسب‌وکار ایجاد می‌کند.
بدیهی است که می‌باید قادر باشیم با هزینه کمتری نسبت به ارزشی که مشتری در طول چرخه عمرش تولید می‌کند مشتری جذب کنیم اما بااین‌وجود می‌توان کارآفرینان بسیاری را مشاهده کرد که توجه کافی به هزینه‌های واقعی جذب مشتری ندارند. می‌توان شاهد بود که بسیاری از طرح‌های کسب‌وکار به این اعداد و ارقام حیاتی و بحرانی توجهی نکرده‌اند.
 جوهره یک مدل کسب‌وکار
برای تمرکز بر مهم‌ترین موضوعات مدل کسب‌وکارتان کافی است به این دو سؤال در مورد آن پاسخ دهید:
 آیا می‌توانید متدی قیاس پذیر (scalable) برای جذب مشتریان بیابید؟
آیا می‌توانید بیش از آن مقداری که برای جذب مشتریان هزینه می‌کنید از آن مشتریان پول به دست آورید؟
فکر کردن در مورد چنین موارد ساده‌ای می‌تواند بسیار مفید و راهگشا باشد. قانونی برای مدل‌های کسب‌وکار وجود دارد:
قانون CAC/LTV:
این قانون بی‌نهایت ساده است:
 CAC باید کمتر از LTV باشد
 CAC = هزینه جذب مشتری
 LTV = ارزش چرخه عمر مشتری
 برای محاسبه CAC، شما می‌باید تمامی هزینه‌های مربوط به فروش و بازاریابی‌تان (شامل دستمزدها، برنامه‌های بازاریابی، سفر و…) را تقسیم بر تعداد مشتریانی که در آن مدت جذب کرده‌اید کنید؛ مثلاً اگر کل هزینه فروش و بازاریابی شما در یک دوره خاص، یک میلیارد تومان است و شما توانسته‌اید 1000 مشتری با آن به دست آورید، هزینه متوسط دستیابی به یک مشتری یک‌میلیون تومان خواهد بود.
 برای محاسبه LTV، لازم است به حاشیه سود ناشی از مشتری (سود خالص نصب، پشتیبانی و عملیاتی سازی) در طول چرخه عمرش نگاهی بیندازید. برای کسب‌وکارهایی که  یک‌بار برای همیشه از مشتری پول می‌گیرند محاسبه این موضوع بسیار ساده است. برای کسب‌وکارهایی هم که درآمدهایی تکرارشونده دارند، این موضوع را با تقسیم کردن درآمد تکرارشونده ماهیانه بر نرخ مشتریان ازدست‌رفته در آن ماه به دست می‌آید.
 ازآنجاکه اغلب کسب‌وکارها اقدامات هزینه‌بردار دیگری نظیر توسعه محصول هم دارند که هزینه‌ای اضافه بر فروش و بازاریابی محسوب می‌شود، بنابراین برای داشتن یک کسب‌وکار سودآور می‌باید میزان کمتر بودن CAC از LTV مقدار قابل‌توجهی باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

درس‌های کسب و کار برای یک کارآفرین جوان، از زبان یک کارآفرین جوان ( بخش اول)

پیش از آن که با ایجاد یک شغل جدید خود را به مخاطره بیاندازید، وقت خود را برای لذت بردن از آنچه تاکنون انجام داده‌اید، صرف کنید و بدانید آنچه که انجام می‌دهید به طور کامل به موفقیت منتج نمی‌شود و چیزی که در این بین مهم است تجربیاتی است که بدست خواهید آورد.

نگاه بهتری به افراد جوانی که روزانه با آنها ارتباط دارید، بیاندازید؛ و تلاش‌هایی که برای متمایز ساختن خود از آن‌ها انجام می‌دهید و نتایجی را که از این تلاش‌ها بدست می‌آورید،‌ در نظر بگیرید و بدانید که تنها با سعی و تلاش است که شما از افراد همسان موفق‌تر شده‌اید.
شما به عنوان یک کارآفرین جوان، با موانع شخصی و شغلی زیادی روبرو خواهید شد که برای رسیدن به موفقیت باید آن‌ها را متحمل شوید. بعضی از این فاکتورها، موانع واقعی هستند، مثل اینکه چگونه و از چه طریقی برای شغل خود پشتوانه‌‌ی مالی تهیه کنید و اینکه چگونه خانواده، مدرسه و شغل خود را به طور همزمان مدیریت کنید. بقیه فاکتورهایی که در موردشان بحث می‌کنیم،‌ چیزی جز موانعی که خودمان برای خود ایجاد می‌کنیم، نیستند. مثلاً نگرانی در مورد سن و سطح تجربیات‌مان در برخورد با مشتری. این‌ها چیزی جز یک سری بازی‌های فکری که سبب عقب افتادن موفقیت می‌شوند، نمی‌باشند. به عنوان یک کارآفرین جوان شما باید بر این موانع غلبه کنید، تا به موفقیت دست یابید.
در اولین تلاش برای ایجاد یک شغل موفق، بدون شک شما به دفعات با مشکل روبرو خواهید شد. برای جلوگیری از ایجاد حس شکست در این شرایط غیرقابل اجتناب، نگاهی به اطراف خود بیاندازید. افراد زیادی را خواهید یافت که مشغول کارهایی هستند که از آن‌ها لذت نمی‌برند. انجام این گونه شغل‌ها هیچ هدفی بجز تأمین هزینه‌های جاری زندگی را برای آن‌ها تأمین نخواهد کرد.
همچنین افراد مسن‌تری را خواهید یافت که به شغل‌های بی‌جنب و جوش مشغول هستند. آن‌ها هیچ کنترلی بر موفقیت آینده‌ی خود ندارند. صبح از خواب بلند می‌شوند، سرکار خود می‌روند، برمی‌گردند، می‌خوابند و دوباره صبح روز بعد را به همین ترتیب شروع می‌کنند. در حالیکه شما همواره و در طول زندگی خود درگیر کسب تجربیات شغلی پویا هستید. سن شما نباید آسیبی به مسیر موفقیت شما برساند. بلکه باید به عنوان یک مزیت شما را به سوی اهدافتان سوق دهد.
برای یک کارآفرین جوان کاملاً‌ طبیعی است که در ارتباط با افراد مسن‌تر، احساس ناامنی نماید. ولی باید بدانید که نه تنها این طرز تفکر شما را به جایی نخواهد رساند، بلکه مشتریان را نیز به سوی رقبایتان سوق خواهد داد. در ابتدا درخواست عقد قرارداد با افراد مسن‌تر برایم مشکل بود. من شغلی در ارتباط با راه‌حل‌هایی در وب ایجاد کردم و فکر می‌کردم "چرا مردم حاضر می‌شوند برای خلاقیت من پول پرداخت کنند" با این که می‌دانستم طرح‌های من بالاتر وبهتر از طرح رقبایم بود. هر چند دفاع از کار خود در برابر مشتریان و منتقدین یک عکس‌العمل کاملاً طبیعی است ولی باید توجه داشته باشید که در دفاع از موقعیت خود؛ منجر به دعوا با مشتری نشوید. پرورش دادن حس ناامنی در خود،‌ موجب خواهد شد که این نگرانی در فکر افرادی که با آن‌ها سر و کار دارید نیز رشد کند. آن‌ها همواره نگران این موضوع خواهند بود که آیا خدمات شما برای آن‌ها سودمند خواهد بود یا نه. اگر این شیوه‌ی تفکر در شما ادامه یابد،‌ باعث خواهد شد که به جای اینکه توجه‌تان را روی بهبود کارهایتان متمرکز کنید، خود را به خاطر هر گونه خطایی سرزنش نمائید که این یک اشکال کشنده محسوب می‌شود. جوانان باید سرمایه‌های شغلی تلقی شوند و نه محکومان به اشتغال.

ادامه در بخش دوم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰